یکی از مباحثی که پیرامون مفهوم وجود مطرح شده، این است که آیا وجود به معنای واحدی بر همه موجودات حمل میشود و به اصطلاح مشترک معنوی است، یا اینکه دارای معانی متعددی میباشد و از قبیل مشترکات لفظی است؟ خاستگاه این شبهه، خلط بین ویژگیهای مفهوم و مصداق است، یعنی آنچه در مورد خدای متعالی قابل مقایسه با مخلوقات نیست، مصداق وجود است نه مفهوم آن، و اختلاف در مصادیق، موجب اختلاف در مفهوم نمیشود، و میتوان خاستگاه آن را خلط بین مفاهیم ماهوی و فلسفی دانست، به این تقریر: هنگامی وحدت مفهوم، نشانهٔ ماهیت مشترک بین مصادیق است که از قبیل مفاهیم ماهوی باشد، ولی مفهوم وجود از قبیل مفاهیم فلسفی است و وحدت آن فقط نشانهٔ وحدت حیثیتی است که عقل برای انتزاع آن در نظر میگیرد و آن عبارت است از حیثیت طرد عدم.
سیستم فلسفی شوپنهاور در تداوم سیستم کانتی است، ولی گرانیگاه نقد آن در جای دیگری قرار دارد. کانت در سنجش نیروی شناخت آدمی، به این نتیجه رسیده بود که ذهن شناسنده، هرگز اشیا را آن گونه که واقعا در خود یا به طور فی نفسه و مستقل از شرایط شناخت ما وجود دارند درک نمی کند. در همین راستاست که کانت از ناممکنی شناخت از کنه و سرشت «چیز در خود» (شی فی نفسه) سخن گفته بود.
فلسفه شوپنهاور واکنشی است به مکتب عقلگرایی قرن هجدهم؛ او در بیشتر آثار خود به متفکران معاصرش، بهویژه به فیشته، شلایماخر، شلینگ و بیشتر از همه هگل حمله میکند. او در پی طرحافکندن مسیری نوین در فلسفه پس از کانت بود، مسیری که از هگل عبور نکند. اما فلسفه او به یک بدبینی عارفانه و نفی زندگی ختم میشود
چالش مولانا با فلسفه : موضوعی که میخواهیم مورد بررسی قرار دهیم، چالش مولوی با فلسفه است. این حکایت به قول حافظ به عالم ثمر شد. اصولاً این کار مولانا در باب فلاسفه امر بدیع و تازهای هم نیست، جَوّ روحی و جَوّ حاکم بر اندیشهی آن زمان همینطور بوده است. بعد از حملهی تند غزالی به فلسفه در «تهافت» و تا حدودی در «المنقذ»، راه باز شد و جسارت بیشتری در اندیشمندان پیدا شد که حملات مکرری را بر فلسفه و فلاسفه وارد کنند. شیخ شهابالدین عمر سهروردی -البته هربار که اسم ایشان میآید باید تبصرهای هم بزنیم که شیخ اشراق (متوفی به سال ۶۳۲) غیر از ایشان کتابی به نام «رشف النصایح الایمانیه» در طعن و انکار فلسفی و فلسفه نوشت-، نجمالدین رازی نیز در «مرصاد العباد» حملات تندی دارد و همچنین بهاءالدین ولد، پدر مولانا که سلطان علمای بلخ محسوب میشده است؛ البته مهمتر از اینها کتاب تهافت غزالی است
لب سخن كركگور اين است كه همة انسانها هر وقت كه به زندگي خود رجوع كنيم خود را در يكي از اين سه مرحله ميبينيم: الف) مرحلة زيباييشناختي / استحساني / ذوقي. در اين مرحله انسان در همة كنش و واكنشهايش فقط و فقط ترازوي لذت و الم را دارد و همة انتخابهايش بر اين اساس است و طبعاً چيزي را انتخاب ميكند كه بيشترين لذت يا كمترين الم را حاصل كند. لذات مورد نظر كركگور را قبلاً من با اصطلاح ديگري ياد كردهام: لذات اجتماعي جمعي (امنيت، رفاه، نظم و به نظر كساني عدالت و آزادي)، لذات اجتماعي فردي (ثروت، قدرت، جاه و مقام، حيثيت اجتماعي، شهرت، محبوبيت و علم) و لذات فردي (آرامش، شادي، رضايت باطن، اميد و معناداري زندگي). كركگور اين مرحله را مرحلهاي ميدانست كه انسانها دير (تا دم مرگ) يا زود پي ميبرند كه اين مرحله هرگز به مراد خود نميرسد و كسي كه در آن به سر ميبرد بالامآل ناكام خواهد بود.
سخنرانی فلسفه_برای زندگی ،مصطفی ملکیان،روز جهانی فلسفه
دیدگاه ها و اقوال در عوامل به وجود آمدن تجربه دینی در بنیانگذاران ادیان و مذاهب و پیروانشان
سوال این است که چه چیزی با عث شده تا موسی یا بودا صاحب تجربه ی دینی شوند. این علل و عوامل، انواعی دارند که برخی تاریخی، جامعه شناختی و برخی روانشناختی. ما در بحث خود به علل و عوامل روانی می پردازیم که در انسان یک مکانیزمی را راه می اندازد که حاصل این مکانیزم و فراورده اش، تجربه ی دینی است.
عوامل غیر ارادی
1-عوامل ژنتیکی یک دسته از این علل، ژنتیکی هستند، یعنی تحقیقاتی انجام شده اند که نشان می دهند امور ژنتیکی در به وجود آمدن تجربه ی دینی موثر اند. اگر روانشناسی فیزیولوژیک را یک شاخه از روانشناسی بدانیم و یا اگر روانشناسی فیزیولوژیک را یک مکتب در روانشناسی بدانیم، تفاوتی ایجاد نمی شود، چرا که هردو به عامل ژنتیک می پردازند. روانشناسی ژنتیک به عنوان شاخه ای از روانشناسی می گوید که پدیده های روانی و ذهنی علل فراوان دارند، که یکدسته از این
علل زنتیک هستند، و روانشناس ژنتیک به عنوان یک شاخه از روانشناسی به علل ژنتیک پدیده های ذهنی و روانی می پردازد. و روانشناسی ژنتیک، به عنوان یک مکتب، می گوید همه ی پدیده های روانی و ذهنی، منشا فیزیولوژیک دارند و عللی خارج از جسم ندارند.
2-ختلالات مغزی و صرع برخی می گویند کسانی که تجربه ی دینی دارند، اختلالات مغزی دارند که یکی از این نمونه های اختلالات مغزی، صرع است. برخی می گویند که عقب ماندگی ذهنی، باعث تجربه ی دینی می شود که خود این عقب ماندگی ذهنی انواع مختلفی دارد.
3-دارای مغزهای دوحفره ای بودن برخی می گویند که این افراد، نه عقب ماندگی ذهنی دارند و نه صرع، بلکه این افراد ذهن های دوجایگاهی دارند، ذهن های دوحفره ای دارند. جولیان جینز،-که کتاب بسیار پر جنجالی از او منتشر شده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است- معتقد است که این افراد ذهن های دوجایگاهی دارند و ما دارای ذهن های تک جایگاهی هستیم. که در این باب هم سخن هایی گفته شده است.
4-عوامل محیطی عوامل محیطی ، مخصوصا عوامل محیطی مربوط به سه سال اول و یا شش سال اول. در واقع، این افراد تعلیم و تربیت و محیطی داشته اند که باعث شده تجربه ی دینی داشته باشند.
5-سنخ های روانی سنخ روانشناسی دارای تعابیر مختلفی است. گاهی تعبیر به همین سنخ روانشناسی می شود، گاهی تعبیر مزاج های شخصیتی به کار می رود و گاهی باز تعبیر بنیه ی روانی استفاده میشود. روانشناسان می گویند که تمام کسانی که تجربه ی دینی دارند، دارای سنخ یا مزاج یا بنیه روانی خاصی می باشند.
عوامل ارادی
1-ریاضت این عوامل ارادی، کاندیدهای بزرگی دارند. یکی از این کاندیدها، ریاضت است. یعنی ریاضت شرط تجربه ی دینی است. حال عده ای ریاضت را شرط کافی هم دانسته اند، اما عده ای، آن را شرط لازم اما ناکافی می دانند. این ریاضت ها، خود به چهار دسته تقسیم پذیرند که عبارتند از: 1. نظاره گری یا contemplation 2. تمرکز یا concentration 3. تامل یا reflection 4.مراقبه یا meditation
2-استعمال مواد روان گردان برخی می گویند آنچه که تجربه ی دینی را ایجاد می کند عمل ارادی است، اما نه از مقوله ی تجربه، بلکه از مقوله ی استعمال مواد روان گردان است. خواه روان گردان هایی که در آن دوران مستعمل بوده مثل حشیش و خواه روان گردان هایی که آن دوران مستعمل نبوده و یا اگر بوده به نام علمی شناخته نمی شده است. و این مواد روان گردان شامل مواد مخدر و مواد به غایت روان گردان است. ولی معمولا گفته شده که این مواد در تجربه های دینی موثر اند. نظیر این سخن در روانشناسی عرفان نیز وجود دارد.
3-تحریک بیش از حد برخی از وجود برخی هم گفته اند که اگر کسی بخشی از وجود خود را بیش از حد تحریک کرد، تجربه ی دینی برای او پدید می آید. همه ی ما انسان ها هم موفقیت دوست هستیم در بیرون و هم رضایت دوست هستیم در درون. اگر کسی حساسیت های موفقیت دوست خود کاهش داد و حساسیت های رضایت دوست خود را افزایش داد کم کم به یک سیر درونی کشیده می شود که حاصل این سیر درونی، تجربه ی دینی است. البته معمولا موفقیت بیرونی صد در صد و رضایت درونی صد در صد کم مصداق است.
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.