میل وقتی میخواست نظام ارزشگذاری «جرمی بنتام» را درباب لذتها تدقیق و اصلاح کند، و طبعا این اصلاح نیازمند نقد بود، باید نقد میکرد که نقاط قوت و ضعف آن کجاست، در آنجا ماحصل سخناش این است که بنتام به گونه ای سخن گفته است که ماحصلش این است که یک خوک راضی ترجیح دارد بر سقراط ناراضی، با این که جان استوارت میل باور داشت یک سقراط ناراضی ترجیح دارد بر خوک راضی. اما به سوال اصلی شما بپردازم. ببینید اگر ما نخواهیم ویژگیهای خاص انسان را به فعلیت برسانیم و بخواهیم حیوانیتمان ( توجه کنید که معنای منفی مرادم نیست. ) را رشد دهیم یک بحث است که هیچ کس نمیتواند به فردی که به این انتخاب دست زده است بپرسد چرا.
ویژگیهایی بالقوه و بالفعل مختص انسان هست که آنها ما را از حیوان بودن، ما را میرساند به حیوان خاصی به نام انسان بودن. اگر کسی بگوید من نمی خواهم به آن موهبتهای خاص انسان برسم، من میخواهم یک حیوان خوش باشم، هیچ سخنی ما نمیتوانیم در برابر او بگوئیم. فقط میتوانیم بگوئیم که تو یک حیوان خوش هستی. اما اگر بخواهی که انسان خوشی باشی باید در آن موهبتهایی که خاص انسان ها است جلو روید. در این صورت باید توجه کند که آن موهبتها چیست.
« سلوك عرفانى » يك ضرورت براى عارف است لذا حداقل #چهار مرتبه ذيل را با سير معنوى و سلوكى باطنى بايد طى نمايد تا از فرش به عرش و از نقص به كمال الهى متمايل و نائل گردد يعنى « #بستر_سازى » براى قرار گرفتن در صراط سلوك عرفانى لازم است : .
در هر زمان روح های به خدا رسیده در دنیا وجود دارند که در آگاهی یکسان می باشند ولی در عمل و وظیفه با یکدیگر متفاوت هستند. اغلب آنها مجزا از سایرین و بدون شناسایی عامه زندگی و کار می کنند. اما پنج تن که به تعبیری می توان گفت سمت مدیریت این گروه را دارند همیشه در اجتماع انجام وظیفه می کنند و از نظر اجتماع شهرت و اهمیت میابند. اینها به عنوان سدگورو یا مرشد کامل شناخته مي شوند.
حافظ یک انسانشناس است، یک زندگیشناس است. و هیچ کجا در قامت یک واعظ ظاهر نشده، بلکه حتی واعظان را به نحوی نقد و تخفیف کرده است: «برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است/ مرا فتاده دل از کف تو را چه افتاده است». در واقع حافظ به وعاظ میگفت شما بیدردید. تو را چه افتاده است؟ تو که درد نداری.
اگزيستانسیاليستها مي گويند كه ما با "خودِ مفهومي" مواجه مي شويم. به تعبير كيركگور ما در خانواده مي گوييم من "فرزند" خانواده، "مادر" خانواده و ... هستم كه بايد مثل فرزندها، مادرها و .... عمل كنم وقتي ميهمان هستم، بايد ميهمانانه رفتار كنم و وقتي ميزبان هستم، بايد ميزبانانه رفتار كنم. در هر اوضاع و احوالي بايد يك برچسبي بر خودم بزنم و منطبق با آن رفتار كنم (خريدار، فروشنده، شاگرد، فرزند، پدر و مادر، كارمند و رئيس و ....)
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.