« سلوك عرفانى » يك ضرورت براى عارف است لذا حداقل #چهار مرتبه ذيل را با سير معنوى و سلوكى باطنى بايد طى نمايد تا از فرش به عرش و از نقص به كمال الهى متمايل و نائل گردد يعنى « #بستر_سازى » براى قرار گرفتن در صراط سلوك عرفانى لازم است : .
در دفتر ششم مثنوی مولانا حکایت سلطان محمود وغلام هندو را بیان کرده است .
سلطان محمود غزنوی در نبرد با هندیان پسر خردسالی را به غنیمت گرفته واو را روی تخت پادشاهی نشاند .جوانک به گریه میفتد وسلطان میپرسد چرا گریه میکنی؟
پسر در جواب گفت: مادرم همیشه من را از شما میترساند ونفرینم میکرد که الهی بدست سلطان محمود بیفتی. پدرم از این نفرین دلش برای من میسوخت ومیگفت: چه نفرینی به بچه میکنی . من از این گفتگو از تو میترسیدم وحالا ناراحتم که پدر ومادرم نیستند تا شادی من رو در کنار تو ببینند.
*کز غزای هند ، پیش آن همام
در غنیمت او فتادش یک غلام
*گریه کردی، اشک می راندی به سوز
گفت شه اورا که ای پیروز روز
* گفت کودک :گریه ام زآن است زار
که مرا مادر در آن شهر ودیار
*از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمود ارسلان
مولانا اعتقاد دارد که طالبان دنیا ، لذتهای این دنیا را به ریاضت وسختی های راه معنویت ترجیح میدهند واز بیان حکایت سلطان محمود وغلام هندو به این نتیجه گیری میرسد که طی کردن مراحل سلوک ورسیدن به وادی فقر دشواریها وترسهای خود را دارد ولی اگر کسی این مراحل را طی کرد وبه آن وادی رسید دیگر مایل به دورشدن از آن وادی نخواهد بود . سلطان محمود را نماد وادی فقر وغلام را نماد سالک رسیده به فقر و مادر را دنیا و پدر را متعلقات دنیوی میداند که انسان طالب را از وادی فقر وسختی های آن میترساند .
*فقر، آن محمود توست ای بی سعت
طبع از او دایم همی ترساندت *فقر، آن محمود توست ای بیم دل
کم شنو زین مادر طبع مضل . *چون شکار فقر گردی تو ، یقین
حیرت یعنی سرگردانی و در اصطلاح اهل الله امریست که وارد می شود بر قلوب عارفین در موقع تامل و حضور و تفکر آنها را از تامل و تفکر حاجب گردد. (فرهنگ مصطلحات عرفا)
بعد ازین وادی حیرت آیدت کار دایم درد و حسرت آیدت
مرد حیران چون رسد این جایگاه در تحیر مانده و گم کرده راه
هرچه زد توحید بر جانش رقم جمله گم گردد ازو گم نیز هم
گر بدو گویند: مستی یا نهای؟ نیستی گویی که هستی یا نهای
در میانی؟ یا برونی از میان؟ بر کناری؟ یا نهانی؟ یا عیان؟
فانیی؟ یا باقیی؟ یا هر دویی؟ یا نهی هر دو توی یا نه توی
گوید اصلا میندانم چیز من وان ندانم هم، ندانم نیز من
عاشقم، اما، ندانم بر کیم نه مسلمانم، نه کافر، پس چیم؟
لیکن از عشقم ندارم آگهی هم دلی پرعشق دارم، هم تهی
وادی هفتم: فقر و فنا
فقر:
در اصطلاح صوفیان عبارتست از فقد مایحتاج الیه (نداشتن آنچه به آن نیاز هست) ابوتراب نخشبی گفت: حقیقت غنا آنست که مستغنی باشی از هر که مثل تست و حقیقت فقر آنست که محتاج باشی بهر که مثل تست (تذکرة الاولیاء).
فنا:
در اصطلاح صوفان سقوط اوصاف مذمومه است از سالک و آن بوسیله کثرت ریاضات حاصل شود و نوع دیگر فنا عدم احساس سالک است به عالم ملک و ملکوت و استغراق اوست در عظت باریتعالی و مشاهده حق. از این جهت است که مشایخ این قوم گفته اند «الفقر سواد الوجه فی الدارین».
بعد ازین وادی فقرست و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟
صد هزاران سایه? جاوید، تو گم شده بینی ز یک خورشید، تو
هر دو عالم نقش آن دریاست بس هرکه گوید نیست این سوداست بس
هرکه در دریای کل گمبوده شد دایما گمبودهی آسوده شد
گم شدن اول قدم، زین پس چه بود؟ لاجرم دیگر قدم را کس نبود
عود و هیزم چون به آتش در شوند هر دو بر یک جای خاکستر شودند
این به صورت هر دو یکسان باشدت در صفت فرق فراوان باشدت
گر، پلیدی گم شود در بحر کل در صفات خود فروماند به ذل
لیک اگر، پاکی درین دریا بود او چو نبود در میان زیبا بود
نبود او و او بود، چون باشد این؟ از خیال عقل بیرون باشد این
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.