مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,خود را به وحدانیت تسلیم کنیم, تفسیر , شعر

خود را به وحدانیت تسلیم کنیم
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






Alternative content


کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : جمعه 16 آذر 1397
نظرات


خلاصه معنای سه بیت فوق این است كه انسان هنگام نماز با گفتن تكبیر از هرگونه انانیت، “خود“یت، “فرد“یت و جزئیت ـ در مقابل كلیّت ذات حق ـ می‌گذرد و “خود“ را ـ كه مهم‌ترین كیفیت نهفته در آن “شهوت“ و “آز“ است ـ ذبح و قربانی می‌كند؛ “خود“ را به وحدانیت تسلیم می‌كند. به عبارت دیگر، در نماز انسان نسبت به “هستی“ مشعر خویش، غیر مشعر می‌گردد.
اما واقعهٔ پایانی داستان حكایت بر آن می‌كند كه دقوقی هنگام نماز در چنان كیفیت قربان‌شدگی “خود“ و “لااشعاری“ نسبت به “خود“ نیست. (و به دلیل همین واقعه است كه می‌گوییم دقوقی در اتصال به حقیقت و استغراق در حقیقت مطلق نیست).

نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : جمعه 3 دی 1395
نظرات

ا

نماز از نگاه مولانا
واژۀ نماز بیش از شصت بار در دیوان شمس و بیش از صد و بیست بار در مثنوی شریف به کار رفته است؛ ازاین‌رو می‌توان واژۀ نماز را یکی از واژه‌های مهم در اشعارِ مولانا به شمار آورد. مولانا سخنانِ فراوانی دربارۀ نماز دارد، در اینجا می‌کوشیم که به اختصار، به هفت نکتۀ مهم درمورد نماز از نگاه مولانا اشاره ‌کنیم:
1) صورتِ نماز و معنیِ ایمان: از نظرِ مولانا، «معنا» نمی‌تواند بدون «صورت» در عالم مادّه حضور یابد؛ به دیگر سخن، صورت جوازِ ورودِ معنا به عالم مادّه است. اگر در دلِ کسی معنای عشق ایجاد شده باشد، لزوماً این معنا صورت‌هایی مناسب با خود را پدید می‌آورَد. آنکه هیچ «شکلِ عاشقانه‌ای» در زندگی خود ندارد، بدون تردید از «معنای عشق» تهی است. به قول مولانا «بیانِ معنوی» کافی نیست. از سوی دیگر ما راهی به درونِ افراد نداریم، مگر از راهِ بررسیِ زبان و شکل. صورت همان‌گونه که براتِ حضورِ معنی در عالم مادّه است، «گواهِ وجودِ آن» نیز هست:
گر بیان معنوی کافی شدی
خَلقِ عالم باطل و عاطل بُدی
گر محبّت فکرت و معنیستی
صورتِ روزه و نمازت نیستی
هدیه‌های دوستان با همدگر
نیست اندر دوستی اِلّا صُوَر
تا گواهی داده باشد هدیه‌ها
بر محبّت‌های مُضْمَر در خَفا
زآن‌که احسان‌های ظاهر شاهدند
بر محبّت‌های سِرّ، ای ارجمند‏
(مثنوي، د 1/ 2628-2624)
بنابراین به نظرِ مولانا، نماز، روزه و سایر عبادات گواهِ ایمان و اعتقادِ درونی هستند (مثنوی، د 5/ 190-183).

2) نماز و روزن کردن به سوی عالم غیب: به نظرِ مولانا اصلِ دین «روزن ساختن» است. معنای این سخنِ ژرف آن است که در و دیوارِ وجودِ ما، از همه سوی، بسته و مسدود است. هریک از ما مانند کسی هستیم که در درونِ زندانی بس مخوف و تاریک و تنگ گرفتار آمده‌ایم و هیچ خبری از بیرون نداریم. در این حالت که همۀ در و دیوارهای زندانِ ما کاملاً بسته‌اند و ما با بیرون ارتباطی نداریم، اولین وظیفۀ ما آن است که با ایجاد رخنه‌ها و روزنه‌هایی در دیوارِ زندان، نور را به محل زندگی خود مهمان کنیم و بیرون را ببینیم. دیدنِ بیرون، این فایدۀ بزرگ را دارد که ما را از وضعیتِ اسارت‌بارمان آگاه می‌کند و شوقِ بیرون آمدن از زندان را در دلِ ما هزاران برابر بیشتر می‌کند. وظیفۀ بعدی ما آن است که آن‌قدر به روزن ساختن ادامه دهیم، تا بتوانیم از زندان رهایی یابیم. به نظر مولانا، نمازِ واقعی باید چنین کاری را برای ما انجام دهد. ما از طریق نماز، دیوارهای میان خود و خدا را از بین می‌بریم و به سوی او گشوده می‌شویم، تا آنجاکه بتوانیم به طور مستقیم و بی‌واسطه با خدا به راز و نیاز بنشینیم؛ پس نمازِ راستین برای آدمی بسطِ وجود و فتحِ بابِ دل را به ارمغانی می‌آورد:
خوى دارم در نماز آن اِلتفات
معنىِ «قُرَّۀُ عَيْنِي فِي الصَّلات»
روزنِ جانم گشاده است از صفا مى‏رسد بى‏واسطه نامة خدا
نامه و باران و نور از روزنم
مى‏فتد در خانه‏ام از معدنم
دوزخ است آن خانه كآن بى‏روزن است اصلِ دين، اى بنده! روزن كردن است
تيشة هر بيشه‏اى كم زن، بيا!
تيشه زن در كَنْدَنِ روزن، هَلا!‏
(مثنوي، د 3/ 2405-2401)

3) نماز و فضیلت‌مند شدنِ انسان: درست است که مهم‌ترین هدفِ نماز ارتباط داشتن با خدا و نزدیک شدن به اوست، امّا نماز در فضیلت‌مند شدنِ آدمی نیز تأثیر فراوانی دارد. ارتباط با خدا، باعث می‌شود که انسان مانند کوه، با وقار و متین شود و بادِ هوا و هوس او را از جا نجنباند. آنکه نماز می‌خواند و همچنان دستخوشِ هر هیجانی قرار می‌گیرد و هر محرّک و انگیزه‌ای او را بازیچۀ خود می‌سازد، درواقع نماز نمی‌خواند. نمازِ راستین لزوماً باید آدمی را از خشم و شهوت رهایی ببخشد:
کَهْ نِیَم، کوهم ز حِلْم و صبر و داد
کوه را کی در رُباید تُندباد؟
آنکه از بادی رود از جا، خسی است
زآن‌که بادِ ناموافق خود بسی است
بادِ خشم و بادِ شهوت، بادِ آز
بُرد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستیِّ من بنیادِ اوست
ور شوم چون کاه، بادم باد اوست
جز به بادِ او نجنبد میل من
نیست جز عشقِ اَحَد سرخیلِ من‏
(مثنوي، د 1/ 3798-3794)

4) نماز و عقل: به نظرِ مولوی، هر کار نیکویی، با «عقل» است که معنا و ارزش پیدا می‌کند. هر فضیلتی که با جهل و حماقت همراه باشد، به رذیلت تبدیل می‌شود؛ ازاین‌روست که مولانا عقل را بهترین و مطمئن‌ترین وسیله برای نزدیک شدن به خدا می‌داند. مولانا در مثنوی (د 1/ ص 182) به شرحِ حدیثی از پیامبر اسلام می‌پردازد که طبقِ آن، پیامبر به امام علی فرمودند: «ای علی! هرگاه مردمان با انواع عبادات به خدا تقرُّب جُستند، تو با عقل و همنشینیِ عاقل به خدا نزدیک شو و به این وسیله بر همه پیشی بگیر». از این سخن می‌توان نتیجه گرفت که نماز و دیگر عبادات اگر توسطِ انسانی جاهل و

احمق انجام شوند، همۀ ارزشِ خود را از دست می‌دهند؛ زیراکه عقل جوهر است و عبادت عَرَض و همۀ ارزشِ اَعراض به ارزشِ جوهر بستگی دارد؛ بنابراین در کنار عبادت کردن، پیوسته باید در تکمیل عقلِ خود کوشید: بس نكو گفت آن رسولِ خوش‌جواز: «ذرّه‏اى عقلت بِهْ از صَوْم و نماز».
زآنكه عقلت جوهر است، اين دو عَرَض اين دو در تكميلِ آن شد مُفْتَرَض‏
(مثنوي، د 5/ 455-454)

5) حقیقتِ نماز: نماز مجموعه‌ای از کارهای قالبی و ظاهری نیست و نباید نماز را در همین آداب و شکل‌ها خلاصه کرد. حقیقتِ نماز رهایی یافتن از نفس و کنار گذاشتنِ همۀ وابستگی‌ها و مستقیماً به محضرِ خدا بار یافتن است (مثنوی، د 5/ ص 81)؛ ازاین‌رو نمازگزار باید مراقب باشد که در ظواهرِ نماز گرفتار نشود و شکلِ نماز او را از توجه به خدا باز ندارد. از نظرِ فقهی، رعایتِ آدابِ ظاهری شرطِ درستیِ نماز است، ولی از نظرِ عاشق، «یادِ خدا» و عشق‌ورزی با او شرطِ درستیِ نماز است و رسیدن به چنین مرحله‌ای در گرو قربانی کردنِ خود در برابر خداست. به همین سبب مولانا «تکبیر» آغاز نماز را نشانۀ «ذبحِ نفس» می‌داند. نمی‌توان نماز خواند و نفسی فربه و نیرومند داشت:
معنىِ تكبير اين است، اى امام! كاى خدا! پيشِ تو ما قربان شديم
وقتِ ذِبح، أللَّهُ أكْبَر مى‏كنى
همچنين در ذبح نَفْسِ كُشتنى
تن چو اسماعيل و جان همچون خليل كرد جان تكبير بر جسمِ نَبيل
گشت كُشته تن ز شهوت‌ها و آز شد به بِسْمِ اللَّه بِسْمِل در نماز‏
(مثنوي، د 3/ 2146-2143)

6) نماز و رستاخیز: به نظرِ مولانا هریک از کارهایی که در نماز انجام می‌دهیم، نشانۀ یکی از حوادثی است که در رستاخیز رُخ می‌دهد و نمازگزارِ حقیقی باید پیوسته از رمزهای نماز رازگشایی کند و راز هر عمل و اشاره‌ای را دریابد؛ برای نمونه «قیام» در نماز نشانۀ «ایستادن در برابر خدا، برای حساب پس دادن» است. نمازگزارِ واقعی، هنگامی که در نماز بر پا می‌ایستد، خود را در هنگامۀ رستاخیز می‌بیند، ایستاده در برابر خدا و خدا با او دربارۀ شیوۀ گذرانِ زندگی و نحوۀ استفاده از نعمت‌ها سخن می‌گوید. بنده چون در خود یارای پاسخ‌گویی به خدا را نمی‌یابد، از شرم به «رکوع» می‌افتد، تا از بارِ شرمندگی و خجالتِ خود بکاهد. خدا دوباره او را به «ایستادن» و پاسخ دادن فرامی‌خواند و او می‌ایستد، امّا به هیچ وجه توانایی نگریستن به خدا را ندارد و از شدّتِ شرمساری مانند مار چنبره می‌زند و به «سجده» می‌افتد. مولانا در مثنوی (د 3/ 2175-2143) شرحی بس دل‌انگیز و تأثیرگذار دربارۀ رمزگشایی از نماز و تطبیقِ ارکانِ نماز با حوادثِ رستاخیز دارد و در دو بیت آخر، نماز را به تخمِ مرغی مانند می‌کند که جوجه‌ای در درون آن است و حتماً از طریق درست انجام دادنِ نماز، باید این جوجه را از تخم بیرون آوریم:
در نماز اين خوش اشارت‌ها ببين!
تا بدانى كاين بخواهد شد يقين بچّه بيرون آر از بيضة نماز!
سَر مزن چون مرغ بى‏تعظيم و ساز!
(مثنوي، د 3/ 2175-2174)

7) نمازِ مستان: نماز، گذشته از جنبۀ شعائری و مناسکیِ خود، یک رابطۀ شورانگیزِ عاشقانۀ مستانه بین انسانِ ناتوانِ خوارِ بیچاره از سویی و خدای بی‌نهایت والای نیرومندِ بزرگ از سوی دیگر است. کسانی که رابطۀ عاشقانه‌ای با خدا دارند و نماز را نه یک وظیفۀ خشکِ خشن، بلکه یک وصالِ دل‌انگیز با حضرت محبوب می‌دانند، از نماز سیر نمی‌شوند و خمارِ آنان نه با پنج بار نماز، بلکه با پانصدهزار رکعت نماز هم تسکین نمی‌یابد. همان‌گونه که ماهی از آب سیراب و ملول نمی‌شود، عاشق نیز از گفتگو با حضرتِ دوست سیر و دلزده نمی‌شود:
پنج وقت آمد نماز و رهنمون
عاشقان را «فِى صَلاۀٍ دَائِمُون»‏
نه به پنج آرام گيرد آن خُمار
كه در آن سَرهاست، نه پانصد هزار
نيست «زُرْ غِبّاً» وظيفة عاشقان
سخت مُسْتَسْقى است جانِ صادقان
نيست «زُرْ غِبّاً» وظيفة ماهيان
زآن‌كه بى ‏دريا ندارند اُنْسِ جان
آبِ اين دريا كه هايلْ بُقْعه‏اى است
با خُمارِ ماهيان خود جُرعه‏اى است

يك دَمِ هجران برِ عاشق چو سال
وصلِ سالى مُتَّصِل پيشش خيال
عشقْ مُسْتَسْقِى است، مُسْتَسْقِى‌طَلَب در پىِ هم اين و آن، چون روز و شب
روز بر شب عاشق است و مُضْطَر است چون ببينى، شب بر او عاشق‏تر است
نيستشان از جست‌وجو يك لحظه ‏ايست از پىِ هَم‌شان يكى دَم ايست نيست
اين گرفته پاىِ آن، آن گوشِ اين
اين بر آن مَدْهوش و آن بيهوشِ اين
در دلِ معشوق جمله عاشق است
در دلِ عَذْرا هميشه وامِق است
در دلِ عاشق به جز معشوق نيست
در ميانْشان فارِق و فاروق نيست
بر يكى اُشتر بُوَد اين دو دَرا
پس چه «زُرْ غِبّاً» ب

گنجد اين دو را؟
هيچ‌كس با خويش «زُرْ غِبّاً» نمود؟
هيچ‌كس با خود به نوبت يار بود؟‏
(مثنوي، د 6/ 2689-2669)
به قولِ مولانا، عاشقانِ خدا «نمازباره» هستند و به سببِ انسی که با خدا دارند، از مناجات و راز و نیاز با او خسته نمی‌شوند (مثنوی، د 3/ از بیت 3055 به بعد). نماز آنها را به کلّی مستغرقِ حضور می‌سازد و آنها زمان و زمین را به کلّی فراموش می‌کنند و همۀ وجود خود را به عشقِ حق می‌سپارند. مولانا، خود نیز حقیقتاً این‌گونه بوده است. در رسالۀ فریدونِ سپهسالار که از قدیمی‌ترین مقامات‌های مولانا و خاندانِ اوست، می‌خوانیم: «و اما صورتِ نماز ایشان، آنچه به دیدۀ ظاهر مشاهده می‌رفت، بدین وجه بود که چون وقت صلات رسیدی و متوجه قبله شدندی، چهرۀ مبارک ایشان رنگ به رنگ گشتی ... و به استغراق و خشوعی بی‌حد، و نیاز و خضوعی بی‌عد، به نماز مستغرق می‌شدند و به کلّی به صفات بی‌چون متصل گشتندی ... و به کرّات مختلف مشاهده رفت که از اول عشا قیام کردی و تکبیر بستی، تا اول صبح به دو رکعت نماز مستغرق بودی و همچنان در رکوع و سجود، یک روز تمام و یک شب مشاهده رفت که مستغرق می‌بودند؛ چنان‎که می‌فرماید، قدَّسَ اللهُ روحَه العزیز: چو نمازِ شام هرکس بنهد چراغ و خوانی // منم و خیال یاری، غم و نوحه و فغانی» (رسالۀ سپهسالار، ص 35).

ایرج_شهبازی

برچسب‌ها: نماز , دید , مولانا , مولوی ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود