مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,عشق ( مکتب مولانا وروانشناسی نوین) قسمت سوم, تفسیر , شعر

عشق ( مکتب مولانا وروانشناسی نوین) قسمت سوم
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : پنج شنبه 20 آبان 1395
نظرات

عشق 

تصوربرخی براین است که شرط لازم برای برخورداری از شرایط برونی وظواهر مادی است، مانند ثروت، خانه وزیبایی های جسمی واندام وغیره، لذا از عاشق شدن می ترسند واز آن می گریزند وخود را لایق آن نمی دانند. اما مولانا این جهت گیری را قویا رد می کند وهنر عشق ورزیدن را نوعی جهت گیری ذهنی وآموختن وبینش و نگرش عرفانی و اراده و مجاهدت وهمت عالی می داند:

*منگر اندر نقش خوب وزشت خویش
بنگر اندرعشق ودر مطلوب خویش
منگر آنکه تو حقیری یا ضعیف
بنگر اندر همت خود ای شریف

و عشق را دری می داند که به روی همه باز است:

*توبه هرحالی که باشی می طلب
آب می جو دائما ای خشک لب

وجود لب تشنه وخشک را درجایی نوید بودن آب گوارا در مکان دیگر می داند:

*کان لب خشکت گواهی می دهد
کوبه آخر برسر منبع رسد
خشکی لب هست پیغامی ز آب
که به مات آرد یقین این اضطراب

و خداوند این تلاش وتکاپو را مبارک شمرد وپیروزی نهایی را به سالکان راه عشق ومجاهدین راه حق وعده فرموده:

*این طلبکاری مبارک جنبشی است
این طلب در راه حق مانع کشی است
این طلب مفتاح مطلوبات تست
این سپاه نصرت و رایات تست

مولانا به نوع دیگری از عشق اشاره می کند که توجه عاشق تنها متوجه ظواهر وشرایط برونی معشوق است و این نوع عشق را مردود می شمارد، زیرا شرایط برونی همواره در معرض تغییر وتحول هستند وعشق را در اختیار نیروی ناشناخته وغیرقابل کنترل قرار داده و آسیب پذیر می سازد ومی گوید:

*عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود

و قصه آن پادشاه وکنیزک را بیان می کند که پادشاه عاشق کنیزک بود اما کنیزک در بند عشق پسر زرگری اسیر بود واز دوری او بیمار شده ودر آستانه مرگ قرار می گیرد. پادشاه برای نجات کنیزک پسر زرگر را یافته وبه دربار خود می آورد و پیش کنیزک جای می دهد. مدتی به کامیابی می گذرد وحال کنیزک درجوار پسر زرگرخوب می شود:

*شه بدو بخشید آن مه روی را
جفت کرد آن دو صحبت جوی را
مدت شش ماه می راندند کام
تا به صحت آمد آن دختر تمام

شاه سپس از پزشکان خواست تا محرمانه شربت سمی به او بخورانند وتدریجا او را نحیف و زشتروی نمایند تا عشق کنیزک از او بریده شود و متوجه شاه گردد:

*بعد ازآن ازبهر او شربت ساخت
تا بخورد وپیش دختر می گداخت

وچون چنین شد عشق کنیزک تماما از او بریده شد:

*چون ز رنجوری جمال او نماند
جان دختر در وبال او نماند
چون که زشت وناخوش ورخ زرد شد
اندک اندک دردل او سرد شد

پسرک زرگر دانست زیبارویی او که موقتا موجب ارج وقرب وی گردیده بود عاقبت بلای جان او شد وعشق کنیزک متوجه چهره او بود ونه نفس وی:

*خون دوید از چشم همچون جوی او
دشمن جان وی آمد روی او
این بگفت ورفت در دم زیرخاک
آن کنیزک شد زعشق و رنج پاک

هاتقیلد بیان می دارد، درکشورهای عربی که ارزش فردگرایی بیشتر شده است، شهوت وصمیمیت که اساس عشق رومانتیک را تشکیل می دهد، مبنای ازدواج شده است. چو بیان می کند که این دیدگاه غربی شدید با دیدگاه فرهنگ شرق مغایر است، از دیدگاه فرهنگ شرق عشق به معنی وابسته بودن به خیراندیشی ونیکوکاری دیگران است واین نکته نظر با نظرمولانا هماهنگ است.

نوع دیگری از عشق، عشق براساس مبادله است وعاشق معشوق را به واسطه سود مشخصی که برای او دارد می خواهد ونه برای مقام انسانی واحترام برای فردیت او. این نوع عشق شدیدا آسیب پذیراست، زیرا اگر منظوری که مورد انتظار است برآورده نشود عشق شدیدا زایل وای بسا بدل به کینه ای آشتی ناپذیر می گردد. براساس نظر، تکاملی دیوید بوس نوع دوستی را عمل از خود گذشتی غیرخود خواهانه به نفع دیگران می داند وزمانی رخ می آمد که C»rB باشد. یعنی فایده یک عمل باید بیشتراز دوبرابر هزینه آن باشد تا عمل نوع دوستانه اتفاق بیافتد. باز می بینیم که این دیدگاه کاملا مغایر با دیدگاه شرقی وبیانات مولانا است.

باز نوع دیگری عشق وجود دارد که عشق مشروط نام دارد ودر واقع صورتی دیگر از عشق بازاری است که در فوق ذکر شد و عشق پدرانه نام دارد. یعنی فزرندی که بیش ازهمه شبیه خودش باشد واساس آن این است که من تورا دوست دارم برای آنکه انتظارات مرا برآوری. البته این نوع عشق که پدرانه نامیده می شود تنها مختص پدر نیست ممکن است درعشق شاگرد، معلم، کارگر، کارفرما، زن وشوهر وغیره نیز یافت شود.

مولانا ازاین نظر عشق ها را مردود می داند که در گروه عوامل متغیر برونی هستند وغیرقابل کنترل می باشند، لذا ناپایدار وآسیب پذیرند واثر آنها تخدیری است ونه اصل و پایدار:

*همچنین هرشهوتی اندرجهان
خواه مال خواه آب وخواه نان
خواه باغ ومرکب و تیغ و مجن
خواه ملک وخانه وفرزند وزن
هریکی از آنها تو را مستی کند
چون نیابی آن ، خمارت نشکند
این خمار غم دلیل آن شده است
که بدان مفقود، مستی ات بدست

سپس پند می دهد که از مظاهر مادی دنیوی جز به اندازه ضرورت برنگیرید.

 

ادامه دارد ...... کتاب پیغام سروش،نوشته جمال هاشمی



مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود