بحث من عمدتاً از نوع مباحث فلسفی اروپای مرکزی و قاره ای است و زبانی هم که به آن ارجاع می دهم، زبان آلمانی است. برای طرح بحث خودم نیازمند طرح چندین نکته به عنوان مقدمه هستم. لازم است تاکید کنم که این مباحث گرچه در الهیات مدرن مسیحی مطرح شده، ولی چنان عناصر مفهومی و اصطلاحیای دارد که به درد ما نیز می خورد.
نکته اول این است که در دنیایی زندگی می کنیم که مرز میان الهیات ها و ادیان فروریخته است و مرزهای درون دینی و برون دینی را نمی توان در همه موارد به وضوح مشخص کرد و قاطعیت های قدیم امروز دیگر نیست. به همین خاطر است که می توان از یک تئولوژی به تئولوژی دیگر برای تحلیل مفهومی که در آن هست،پل زد.
نکته دوم این است که در زبان فارسی و عربی اصطلاح وحی را داریم. این تعبیر را گاهی در ترجمه اصطلاح آلمانیOffenbarung به کار می برند. این اصطلاح در فارسی تقریبا به معنای آشکار شدن است که ما آن را به وحی ترجمه می کنیم. این ترجمه درستی نیست. وحی و Offenbarung (و معادل انگلیسی آن)معنای متفاوتی دارند.Offenbarung از الهیات مسیحی بر آمده است. Offenbarung در الهیات مسیحی از آشکار شدن خداوند برای انسان به منظور تکمیل یا تطهیر یا نجات دادن انسان سخن می گوید. در الهیات اسلامی بر عکس از وحی سخن می رود اما وحی چنان که در الهیات سنتی ما(پیش از پیدایش فلسفه اسلامی) آمده است، به معنای «الاشاره السریعه الخفیه»(اشاره شتابناک پنهان) است. در قرآن نیز تا جایی که بنده تحقیق کرده ام، وحی به معنای آشکار شدن چیزی نیست. پس بحث ما درباره وحی به معنای الهیات اسلامی نیست، بلکه بحث درباره Offenbarung به معنایی است که متالهان مسیحی از آن می فهمند.
نخستين پيام پيامبر اسلام پيام "پرستش"بود، اما اینکه پرستش چگونه، در چه قالبى و در چه صورتى بايد تحقق بپذيرد، متعلق به دورانهاى بعدى است. بعدها، پيامبرآمد و جامهاى از فقه نيز بر تن اين پيامها پوشاند. دستورات پيامبر، دستورات توجيه ارزشى ـ اخلاقى بود. پيامهاى نخستين پيامبر، چون آتش به دامن مردم آن جامعه مىافتاد و آنها را به لرزه در مىآورد. در دوران "مدينه" بود كه پيامبر عمدتا به فروع حقوق و فقهيات روى آورد و پيامهاى اخلاقى خود را تفسير حقوقى كرد و براى آنها، مصداقهاى فقهى معين كرد. در مدينه بود كه واجبات و مستحبات را بيان كرد. تجربه پيامبرانه، رفته رفته، كاملتر و پختهتر شد و خطوط اصلى مكتب او بهتر از پيش ترسيم و تصوير شد.تا وقتى كه پيامبر از دنيا رفت؛ مكتبى را براى آيندگان باقى گذاشت كه آنچه را مىخواست، كم و بيش در آن به وديعه نهاده بود. وقتى كه دين، صورت فقهى و شكل نهايى خود را يافت پيامبر به پيروانش آموخت كه چگونه مىتوان ارزشهاى فقهى را در قالبهاى حقوقى ريخت، اينجا بود كه سخن از كمال دين پيش آمد و گفت:
«اليوماكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى او رميت لكم الاسلام دينا»
براى خيلىها شگفتآور بود كه چرا اين آيه، در ميان آيات حقوقى آمده است.
نقدی بر نظریه وحی پیامبر اسلام دکتر سروش بعضی میگویند كه وحی همان تجربه شاعرانهای است که شاعران احساس میکنند و تفاوت اساسی بین این دو وجود ندارد؛ و برخی این اندیشه را فراتر برده و میگویند كه پیامبر اسلام تولید کننده قرآن است و هر چند محتوا از خداست ولی الفاظ ساخته ذهن پیامبر است. علم رسول خدا خطاپذیر و در اندازه دانش مردمان هم عصر خود اوست.
وحی، الهام است. این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره شعر میفهمیم. چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه شعر است. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است.
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.