دعوی صدق انحصاری هیچ متفکری نمیتواند داشته باشد، اگر ما استدلالگرا باشیم اجازه نمیدهیم به هیچ متفکری که دعوی حقانیت انحصاری بکند و بگوید حقانیت منحصر است در آنچه من میگویم. دعوی صدق انحصاری، دعوی حقانیت انحصاری با استدلالگرایی منافات دارد. من میگویم تو برای سخنت استدلال میکنی اگر استدلال به نظر من قانعکننده آمد سخنت را میپذیرم اما بعید نیست که در جای دیگری هم کسی بر خلاف مدعای تو استدلالی کرده باشد که اگر من روزی با آن مدعا مواجه شدم ببینم آن سخن هم استدلالی قوی دارد. من فقط آنچه را با آن آشنا شدهام، با آن آشنا شدهام ولی خیلی چیزها در جهان هست که با آن آشنا نشدهام.
من بارها به دوستان گفتهام شما تصور کنید که در سن مثلا سی سالگیتان یا در سن پنجاه سالگیتان بروید در یک رستورانی و غذایی را برای اولین بار بخورید آیا پیش نمیآید که آدم بگوید من اگر این مزهای را که از این غذا چشیدم اگر بیست سال پیش چشیده بودم چقدر زندگی من متفاوت بود؟ من بیست سال بوده از غذای به این خوشمزگی محروم بودهام چون این غذا را نمیشناختم. کاش یک نفر بیست سال پیش این غذا را برای من سرو میکرد، اگر میکرد زندگی من فرق میکرد چون این غذا را بیشتر از غذاهای دیگر که الان میخورم دوست دارم. حالا شما آیا احتمال نمیدهید که در چهل سالگی به یک رایی بربخورید و بگویید اگر من این رای را بیست سال پیش برخورده بودم، حالا چه رای علمی باشد یعنی علم تجربی چه رای فلسفی باشد چه هر رای دیگری باشد دینی و مذهبی یا عرفانی، چقدر زندگی من متفاوت بود. حالا وقتی من آن غذا را برای اولین بار میخورم و میگویم کاش بیست سال پیش با این غذا مواجه شده بودم خودم را مقصر نمیدانم کس دیگری را هم مقصر نمیدانم. اما اگر باخبر شدم پدر و مادر من قبل از اینکه من به دنیا بیایم خیلی از این غذا می خوردند ولی بعد از تولد من وسایل آشنایی من با این غذا را گرفتند، البته پدر و مادرم را مقصر میدانم. و اگر بفهمم پدر و مادر من با استفاده از قدرت خودشان به رستورانها گفته بودند این پسر ما وقتی به رستوران میآید این غذا را در اختیارش نگذارید من بیشتر احساس میکنم فریب خوردهام و خسران دارم.
حالا در ناحیه عقائد هم همین جور هست. اگر بفهمم یک کسانی نمیگذارند فکری به گوش من برسد، به رستورانهای فکری خبر دادهاند که این فکر را در اختیار این جوان نگذارید من آنها را به همین مقدار و بسیار بیشتر از این مقدار مجرم میدانم. و ما از این رستورانهای فکری دربسته در جهان خیلی داریم، البته در جابلقا و جابلسا، اینجاها نه!!!. فراوان داریم از این رستوران ها که آدم اهل تفکر و مطالعه و تحقیق یکبار برمیخورد و بعد ممکن است برگردد به پدر ومادرش به معلمش به سیاستمداران و رجال سیاسی کشورش بگوید واقعا تف بر شما که فکری را که میتواند زندگی من را متحول کند و در یک مسیر و مدار دیگری بیندازد شما از من دریغ کردید و یک غذایی به من دادید که وقتی مقایسه می کنم با آن غذایی که در شصت سالگی خوردم میبینم تفاوت کهکشانی دارد با آن غذا.
اگر استدلالگرا باشیم همیشه به طرف مقابل میگوییم استدلالت الان برای من قوی است اما بعید نیست که یک استدلالی در جای دیگر برای نقیض این مدعا وجود داشته باشد که آن استدلال اتفاقا قویتر باشد و من چقدر خوب است که تعجیل داشته باشم یا به تعبیر دقیقتری سرعت بورزم در این که آشنا بشوم با آن پنجرهها و دریچهها. وگرنه البته اگر آدم همیشه شهر تهران را از پنجره خودش ببیند تصور میکند که تهران همین است. گاهی من نیاز دارم پنجره خودم را رها کنم و بروم پشت پنجرههای بقیهی تهران نشینان بنشینم و از آنجا به تهران نگاه بکنم.
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.