مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,مرگ در اندیشه مولانا, تفسیر , شعر

مرگ در اندیشه مولانا
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : جمعه 12 شهريور 1395
نظرات

 مرگ در اندیشه مولانا


استاد مصطفي ملكيان مي فرمايد:مولانا معتقد است كه عشق به خدا هرچقدر افزايش پيدا كند، ترس از مرگ كاهش مي‌يابد. باور به وجود خدا به تنهايي در تقليل ترس از مرگ تاثيري ندارد و عشق به خدا است كه موجب كاهش اين پديده مي‌شود.
به نظر مي‌رسد كه مولانا در باب كاهش ترس از مرگ فكر كرده است. هرچند آن را نظام مند بيان نكرده است، اما در مثنوي به هفت عامل (در جاهاي مختلف و به صورت پراكنده) اشاره مي‌كند كه باعث تقليل اين پديده مي‌شود.


١-دل «نابستن» به چيزها ترس از مرگ را كاهش مي‌دهد.
٢-مولانا و ديگر عرفا مانند غزالي اعتقاد دارند كه زياده روي در استفاده از لذات دنيا ترس از مرگ را افزايش مي‌دهد.
٣-ديگر عاملي كه مولانا آن را تاثيرگذار در ازدياد ترس از مرگ مي‌داند، خودشيفتگي است. مولانا توصيه مي‌كند كه هرچه مي‌توانيد خود را در برابر ديگران فرو بكاهيد تا ترس از مرگ در شما كاهش پيدا كند.
٤-مولانا به عادت كردن به رنج اشاره مي‌كند و مي‌گويد كه رنج‌هاي زندگي جزيي از مرگ هستند. اگر با اين جزءِ بتوانيد كنار بياييد و آشتي كنيد با رنج كل هم كه مرگ باشد مي‌توانيد آشتي كنيد.
٥-مولانا بين اخلاقي زندگي كردن و ترس از مرگ هم نسبت بر‌قرار مي‌كند و مي‌گويد هرچي اخلاقي‌تر زندگي كنيد، ترس از مرگ در زندگي شما كاهش پيدا مي‌كند.
٦- تا هنگامي كه مي‌خواهي نادانسته‌ها را به دانسته تبديل كنيد و نه اينكه دانسته‌ها را به كرده، ترس از مرگ در شما كاهش نمي‌يابد.
٧-مولانا معتقد است كه عشق به خدا هرچقدر افزايش پيدا كند، ترس از مرگ كاهش مي‌يابد. باور به وجود خدا به تنهايي در تقليل ترس از مرگ تاثيري ندارد و عشق به خدا است كه موجب كاهش اين پديده مي‌شود.
در آخر بايد به اين نكته اشاره كرد كه مولانا از جمله كساني است كه معتقد است باور به وجود جهان ديگرترس از مرگ را كاهش مي‌دهد و هرچقدر اين باور قوي‌تر باشد، ترس بيشتر كاهش پيدا مي‌كند.


*******

دكتر محمدعلی موحد مفهوم «تمنای مرگ» را در اندیشه‌های شمس و مولانا تشریح کرده ومي فرمايد: شمس تمنای مرگ را معیار و محک خلوص ایمان می‌داند.
شمس تبریزی که مرگ را نوید ملاقات خدا می‌داند، دلیلی نمی‌بیند که کسی در مرگ دیگری ماتم بگیرد.
دكترموحد اضافه مي كند:انسان زمانی که چشم می‌گشاید، خود را در برابر دو راز بزرگ زندگی و مرگ می‌بیند؛ نه آمدن در اختیار ماست و نه رفتن. آمدن ما با ناآگاهی بوده و چیزی درباره‌اش نمی‌دانیم، اما رفتن‌مان به دلیل مسبوق به آگاهی بودن بسیار گران و سنگین است. کشیدن بار گران معمای حیات و مواجهه با بن‌بست مرگ برای ما بسیار دشوار است.
دكترموحد با اشاره به این‌که گرامی‌ترین برتری بشر بر سایر موجودات، آگاهی اوست، اظهارمي كند: درنگ درباره‌ی مرگ و احساس درماندگی در برابر مرگ هم محصول آگاهی است. سایر جانوران که از این امتیاز برخوردار نیستند، نه در پی معنای زندگی هستند و نه مرگ برای‌شان معماست. چنین است که انسان‌ها هم برای خلاصی از اندیشه‌ مرگ و زندگی، دانسته و ندانسته از مزیت آگاهی بیزاری می‌جویند و می‌خواهند کاری کنند که از آگاهی فاصله بگیرند و دست در دامن مخدرهایی می‌زنند که آن‌ها را گرچه برای مدتی کوتاه از عالم آگاهی و هوشیاری و درنگ در باب آن دو راز بزرگ بیرون ببرد.
او یادآور شد: آن عالم مستی و بی‌خبری چیزی جز حجابی موقتی برای آگاهی و هوشیاری نیست. تنها مخدرات و مسکرات هم نیستند که انسان برای نجات از مزه‌ی تلخ آگاهی و هوشیاری به آن‌ها پناه می‌برد؛ عوامل سکرآور محترمانه تر دیگری در دسترس انسان‌ها قرار دارد که تأثیرشان در پر کردن زمان زندگی و باقی نگذاشتن فرصت برای تفکر کم‌تر از تأثیر مواد مخدر نیست؛ مهم‌ترین آن‌ها کار است که انسان‌ها را به خود مشغول می‌دارد.

دكترموحد تصریح کرد: یکی از راه‌های اصلی برای فهم شمس و مولانا، ارجاع آن‌ها به یکدیگر است. سخنان این دو بزرگوار مفسر یکدیگرند و می‌توان سرچشمه‌ی بسیاری از رویکردهای مولانا را در آموزه‌های شمس جست و سرچشمه بسیاری از اشارات شمس را در آثار مولانا یافت. مقالات شمس و مثنوی مولانا را می‌توان صدر و ذیل یک دستگاه فکری دانست که محکمات و متشابهات یکی در محکمات و متشابهات دیگری معنا می‌شود.

او سپس تأکید کرد: در دست نبودن مقالات سبب انحراف عظیمی در تفسیر مثنوی بوده که اندیشه مفسران را به آرا و مکتب ابی عربی معطوف کرده است. کشف مقالات نقطه عطفی در برخورد با مثنوی به شمار می‌آید و از همین‌رو حق آن است که هر قطعه‌ای را که از مقالات شمس می‌خوانیم، از بازتابش در مثنوی مولانا نیز یاد کنیم.
او همچنين گفت: شمس معتقد است که سالک آگاه باید در حالت
انتظار مرگ باشد و اگر هنوز چنین حالتی پیدا نکرده است، باید بکوشد تا آن را حاصل کند.
دكترموحد درباره‌ی انتظار و منتظر مرگ بودن گفت: البته انتظار با دلهره و تب و تاب همراه است، اما دلهره و انتظاری که مورد نظر شمس است، دلهره‌ برخا سته از شور وشوق

 است
او پس از بازخوانی تکه‌ای از حکایت شمس خجندی در مقالات شمس به بیان بازتاب این قصه در مثنوی پرداخت و ابراز کرد: مولانا قصه را از محور یک شخص خاص خارج می‌کند و مراسم عزاداری را به شیعیان حلب نسبت می‌دهد که روز عاشورا در یکی از دروازه‌های این شهر عزاداری می‌کردند،‌ شاعری از دروازه وارد می‌شود و از علت عزاداری سؤال می‌کند.

این پژوهشگر با اشاره به آیاتی از قرآن درباره‌ی مرگ و انعکاس آن‌ها در اندیشه‌های شمس و مولانا، تصریح کرد: در نگاه شمس هیچ گسستگی‌ای میان زندگی این دنیا و یوم الحساب پیدا نیست.

دكترموحد سپس به پنج تعبیر شمس از یک آیه‌ی قرآن و حدیث پیامبر (ص) و انعکاس این معانی در شعرهای مولانا پرداخت و ابراز کرد: شمس تمنای مرگ را معیار و محک خلوص ایمان می‌داند. اینک باید پرسید تمنای مرگ به چه معناست؟ آیا معنای آن بیزاری از دنیا و گریز از زندگی است؟ می‌دانیم که شمس با ریاضت و چله‌نشینی و ترک دنیا میانه‌ای ندارد.

او با اشاره به فراوان بودن شکایت از زمین و زمان و فلک کج‌مدار در دیوان‌های شاعران یادآوری کرد: در کتاب کوچک «شمس تبریزی» فصلی با عنوان جهان شادمانه شمس نوشته‌ام و با آوردن تکه‌هایی از مقالات می‌خواهم این معنا را روشن کنم که شمس نه دشمن زندگی بلکه شیفته‌ی آن است. حدیث شمس را باید شاعرانه خواند. او دیوان ندارد، اما شاعرترین شاعران ماست. همین که از یک حدیث تصاویر متعدد ارائه می‌دهد، کار یک هنرمند است.

موحد سپس بیان کرد: مولانا نیز سرور و بهجت ناپیدا کرانه را تصویر می‌کند. غزلی مردف به «عیش» دارد که در آثار هیچ شاعری یافت نمی‌شود. بی من بودن و با شاه جهان تنها بودن عالمی دیگر است که در این جهان تنها می‌توان مژده آن را دریافت. اشتیاق مرگ تمنای موت نیست؛ تمنای حیات است و مرگِ بی‌مرگی است.

او افزود: تمنای مرگ، تمنای زندگی جاودان و غوطه خوردن در ابدیتی همیشه زنده و تابنده است. اگر فکر می‌کنید عزیز کرده‌ی خدا هستید، تمنای مرگ کنید.


*******
دکتر ایرج شهبازی "مرگ‌ در اندیشه مولانا" را این چنین بیان مي كند: مولانا راوی عدم است و ما را به­ سوی عدمی سراسر از هستی فرامی‌­خواند و در سرتاسر مثنوی پیامی جز دعوت به نیستان عدم ندارد. دعوت به سوی عدم و مرگ برای او نه ترساننده است و نه درد و رنج و فشاری دارد. در واقع مولانا مرگ را عروسی جان با خدا می‌داند.


اما مولانا همه انسان­‌ها را به اندیشه دربارۀ مرگ دعوت می­‌کند. انسان­‌ها با اندیشه دربارۀ مرگ می‌­توانند رویارویی بهتری با مرگ داشته باشند. مرگ از موقعیت­‌های مرزی است که خود حقیقی انسان­‌ها منکشف می­‌شود. مرگ به گفته قرآن برای هرکسی تجسم اعمال اوست. بسته به اعمالی که داریم می‌توانیم ترس از مرگ را در خود برطرف سازیم.

منابع:

-هفت دليل مولانا به نقل از : مرگ از منظر مولانا به روايت دكتر مصطفي ملكيان درموسسه فرهنگي سروش مولانا
-به نقل از چهارمين درس گفتار دكتر محمدعلي موحددر بنياد شمس ومولانادر cdتصويري ايشان
-به نقل از سخنراني دكتر ايرج شهبازي در موسسه فرهنگي سروش مولانا

جمع آوري به همّت ساراصالحي



برچسب‌ها: مرگ , اندیشه , مولوی ,
مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود