شکی نیست حال که بنا دارید مطالبه دلیل کنید نباید از کوچکترین امر زندگی شروع کنید، بلکه اول سراغ عقاید درست و مهم زندگیتان بروید. مثلاً، دیواری کوتاهتر از همسرتان پیدا نکردهاید، همین که میگوید: این تلویزیون را آنجا بگذاریم، میگویید: دلیل بیاور! در حالی که مشکل شما این نیست؛ مشکل شما آن انسانهایی هستند که عقاید بزرگ و مهم را بر شما تحمیل کردهاند و شما هم بر آن اساس زندگی خود را تنظیم کرده اید.
آیا ما که برای خرید یک کیلو برنج، سراغ ده تا مغازه میرویم و مظنه قیمت میکنیم، نباید برای درشتترین و خطیرترین مسائل زندگی جاهای دیگری برویم و مظنّه قیمت کنیم؟ آیا واقعاً شده است که یک کیلو پنیر را به صرف اینکه فلان مغازه به شما نزدیکتر است، از آنجا بخرید یا سراغ چند تا لبنیاتی میروید که مبادا پنیر را گران بخرید. پس چگونه و با چه استدلالی بزرگترین عقایدتان را از دم دستترین افراد گرفته اید؟!
آیا به نظر شما مسخره نیست برای چیزی که بیشترین ضررش هزار تومان است، هزار جا میرویم و ناخنک میزنیم ولی عقاید اساسی زندگیمان را از دم دستترین مغازه میگیریم و میگوییم: خب دم دست ما اینها بودند!بنابراین باید مطالبه دلیل کرد و مطالبه دلیل ما را به اینجا میکشاند که بررسی کنیم و ببینیم اصلاً چه چیزی دلیل به حساب میآید؟ چه سخنی دلیل است و چه سخنی دلیل نیست؟
مثلاً تکرار مدعا دلیل نیست. تکرار مدّعا را کسانی دلیل میدانند که اهل تبلیغات هستند. مثلاً میگویند: فقط سیو همان سیب است. میپرسیم: چرا؟ می گویند: به دلیل اینکه فقط سیو همان سیب است. درحالی که اگر مدعا را صد بار هم تکرار کنند باز هم دلیلی نیاوردهاند.
همچنین باید دقت کرد دلیل امری، دلیل امر دیگر نیست. این توتولوژی و واضح است؛ اما گویی ما آن را قبول نداریم و گاهی در زندگی، دلیل یک امر را به عنوان دلیل امر دیگر قبول میکنیم. فرض کنید شما به من میگویید: ثابت کن که «آب در صد درجه به جوش میآید». من به شما میگویم: من یک نگاه به ساعت میکنم و با نگاه من ساعت دیواری پودر میشود و پایین میریزد. اگر این کار را کردم همه شما میگویید: اینکه فلانی میگفت «آب در صد درجه به جوش میآید» حرف درستی است چون آدمی که با یک نگاه میتواند ساعت دیواری را پودر کند حرفش نادرست نیست. اما آیا این واقعاً دلیل است؟ یا مثلاً شما به من میگویید: اثبات کن زندگی پس از مرگ وجود دارد. من میگویم: من الان کوه دماوند را که در شمال تهران است در جنوب قم میگذارم. اگر این کار را بکنم اکثر قریب به اتفاق مردم روی زمین میگویند: پس فلانی که میگفت زندگی پس از مرگ وجود دارد درست میگفت؛ غافل از اینکه او با این کار اثبات کرد که چشمش قدرتی فوق قدرت چشمهای دیگران دارد ولی اثبات نکرد که زندگی پس از مرگ وجود دارد.
همچنین اگر من به جای اینکه اثبات کنم این ماژیک خوب نمی نویسد، آن را تبدیل به خرگوش کنم هنوز اثبات نکرده ام که این ماژیک خوب نمینویسد، چون «این ماژیک خوب نمینویسد» دلیل دیگری میخواهد.
به عبارت دیگر، همانطور که در بحث وجودشناسی به سنخیت علت و معلول قائلیم، در بخش معرفت شناسی هم باید به سنخیت دلیل و مدلول قائل باشیم. دلیل باید با مدلول متناسب باشد، همانطور که در بحث وجودشناسی علت باید با معلولش سنخیت داشته باشد. همانطور که هر چیزی علت هر چیزی نمیشود، هر دلیلی هم دلیل هر مدعایی نمیشود.بنابراین باید از هر کسی دلیل ادعایش را بخواهیم و اگر هر دلیل دیگری آورد بگوییم: همه اینها سر جای خودش محفوظ، دلیل مدعای اصلیات چیست؟
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.