مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,دلایل ضعیف شدن قدرت تخیل, تفسیر , شعر

دلایل ضعیف شدن قدرت تخیل
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : سه شنبه 15 اسفند 1396
نظرات

چرا قدرت تخیل در ما ضعیف می‌شود؟ 
این‌جا هم باز عوامل فراوانی هست که به همه نمی‌توان بپردازم.

1- خودشیفتگی

اولینش خودشیفتگی است «narcissism». به این معناست که شخص شیفته‌ی خودش می‌شود و این عشق به خودش، او را از بین می‌برد.

در حالت افراطی به این می‌انجامد که فرد بقیه افراد را شی می‌بیند نه شخص، در واقع فکر می‌کند دیگران اشیایی هستند که مقاصد من را برآورده می‌کنند تا وقتی اهداف من را برآورده می‌کنند، استفاده می‌کنم بعد آن‌ها را دور می‌اندازم. این افراد نمی‌فهمند انسان‌های دیگر هم درست احساسات و عواطف و هیجانات، خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها را دارند.

تاثیرات خودشیفتگی

به میزانی که این خودشیفتگی را داریم دو چیز بر ما عارض می‌شود: یکی اینکه دیگران را در واقع انسان نمی‌دانیم و یکی هم این‌که در دیگران چیزی را که خودمان می‌خواهیم، می‌خوانیم. مثلاً وقتی به دیگری دروغ می‌گویم و می‌رنجد و طبیعی است که برنجد و خودمان هم از دروغ شنیدن می‌رنجیم، می‌گوییم فلانی زودرنج است، یا از قبل کدورتی از من داشته است. در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. فوری احساسات و عواطف دیگران را جوری تفسیر می‌کنیم که انگار فقط خودمان انسان هستیم و بقیه نباید احساسات و عواطف ما را داشته باشند.

2- نیازهای عملی

نیازهای عملی هم نمی‌گذارد برویم در پوست دیگران. وقتی در بانک می‌روید کارتان این است که یک چک بدهید و پولی بگیرید. به خاطر همین به کارمند بانک فقط به عنوان یک دستگاه نگاه می‌کنید چون نیازتان همین است. دیگر نمی‌توانید بفهمید که مثلاً مقروض است یا دختری فلج دارد و ... و چون نمی‌توانید تصور کنید، تا نتوانست کارش را انجام دهد برانگیخته می‌شوید. نمی‌گویید اگر من خودم جای او بودم ممکن بود خطا کنم. این به خاطر این است که نیاز عملی شما این است که او باید کار خاصی انجام دهد. به خاطر همین است که هیچ وقت احوال یک کارمند بانک را اگر یک دستگاه جایش بیاید، نمی پرسید: که کجا رفت و الان چه می‌کند. چون از قبل هم به او به دید یک دستگاه نگاه می‌کردید، احوال یک دستگاه را پرسیدن که معنی ندارد.

3- لقب‌دادن به افراد

وقتی عنوان و لقبی بر انسان‌ها می‌گذاریم نمی‌توانیم آن‌ها را انسان ببینیم‌. میگوییم: فلانی یهودی است یا افغانی، فکر نمی‌کنیم او هم مثل ماست، یا در اروپا به شرقی‌ها و مخصوصاً عرب‌ها می‌گویند موسیاه. همان معامله‌ای که ما با انسان‌هایی می‌کنیم ،که دقیقا مثل ما انسان هستند و می‌گوییم افغانی، دیگران هم با ما می‌کنند. یا در جوامع مردسالار می‌گویند فلانی زن هست، یا در جوامعی که برده‌دار بودند می‌گفتند فلانی برده است و همین کلمه مجوز رفتاری بود که با آنها می‌کردند. فلانی کافر یا دگراندیش است، فلانی ناراحت است. عناوین و کلیشه‌هایی که روی آدم‌ها میگذاریم شباهت‌شان را با ما در نظر ما کم می‌کند. در زمان خوارزمشاهیان وقتی می خواستند ناراضیان سیاسی را بکشند می‌گفتند فلانی قرمطی است، با هر ناراضی سیاسی با عنوان قرمطی برخورد می‌کردند.

 اثرات عنوان و لقب‌دادن به دیگران

 این عنوان و لقب‌دادن‌ها دو اثر دارند: اثر اول این است که میگوید؛ با فلانی لازم نیست ارتباط برقرار کنی. با عنوان او را میشناسی و کافی است. مثلاً وقتی با شما برخورد می‌کنم و از ظاهر دین، استان، جناح سیاسی و وضعیت مالی شما برای من معلوم نباشد، برای شناختن شما باید با شما صحبت کنم. اما اگر فهمیدم مثلاً مذهبی هستید، می‌گویم من ایشان را شناختم و نیازی به ارتباط نیست. اگر فهمیدم هم حزب من هستید نیاز به ارتباط نیست چون حتماً خوب هستید و اگر هم حزب من نبودید معلوم می‌شود که بد هستید.

اثر دومی که دارند تفاوت ما آدمیان را بیش از حدی که هست نشان می‌دهند، ما آدمیان این‌قدر با هم تفاوت نداریم، ایرانی و ژاپنی، فقیر و ثروتمند، قرن نوزدهمی و قرن بیستمی، ولی کلیشه‌ها این را زیاد می‌کنند. وقتی روی کسی عنوانی گذاشتید کم‌کم با او جوری رفتار می‌کنید که آن عنوان صادق می‌آید. آمریکائیان سیاهپوستان را در قرن هجدهم ـ نوزدهم به کشور خودشان آوردند. می‌گفتند این‌ها خیلی خشن هستند و چشم طمع به مال آمریکایی‌ها دارند و می‌توانند به ارباب خیانت می‌کنند. وقتی این دیدگاه جا بیفتد، رفتار بد با سیاهپوستان رایج می شود، وقتی با این ها بد برخورد شود ممکن است واکنش خشنی هم نشان دهند، بعد می‌گویند: دیدید گفتیم این‌ها خشن هستند. به این‌ها می‌گویند پیش‌بینی‌های کامروا کننده، یک پیش‌بینی‌های در عالم انسانی وجود دارد که مثلاً من در مورد شما می‌کنم با این‌که درست نیستند ولی وقتی بر اساس این پیش‌بینی با شما رفتار می‌کنم کم‌کم آن پیش‌بینی در مورد شما راست می‌شود در حالی که از روز اول دروغ بود.

مصطفی ملکیان


 


مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود